حرف دل
چشماتو که اولین بار باز میکنی همه خوشحال هستند …میگن مبارک باشه
وقتی گریه میکنی همه نگران میشن و میخوان هر جور شده بفهمند که واسه چی داری گریه میکنی و اونوقت کاری کنند که گریه نکنی
یه لبخند کوچولو که میزنی کلی برات ذوق میکنند و از خوشحالیت خوشحال میشن
وقتی حرف میزنی اینقدر لذت میبرند که انگار تا حالا هیچی نشنیدند
اگه نتونی راه بری همیشه کسی هست که راهت ببره و پا به پات بیاد
اگه زمین بخوری همیشه کسی هست که دستت رو بگیره و بگه یا علی
آره .. اینا همه هست اما اون وقتی که تازه پاهای کوچولوت رو توی این دنیا گذاشتی و با دستهای کوچیکت زندگی رو ، دنیا رو لمس کردی …حالا چی ؟
گاهی اینقدر دلت میگیره که اشکات هم کم میاد ؛ اما کسی نیست که بخواد بدونه چی شده
گاهی اینقدر خوشحالی که دلت میخواد یه عالمه بخندی و به هر کی میرسی بگی که چقدر خوشحالی اما کسی نیست…
گاهی یه دنیـــــــــــــا حرف ریخته تو دلت و تو یه گوش شنوا میخوای اما کسی نیست …
گاهی اینقدر خسته ای که نمیتونی یه قدم دیگه برداری ، گاهی زمین میخوری و حس میکنی دیگه توانی برات نمونده که دوباره بلند شی و دستهای خستت دنبال دستی میگرده که بلندت کنه و بگه یا علی اما کسی نیست …
آره ..حالا دیگه بزرگ شدی
حالا دیگه باید یاد بگیری چطوری زندگی کنی
حالا دیگه باید یاد بگیری زندگی کردن با زنده موندن فرق داره ، حالا دیگه باید بتونی زندگی رو اون طور که شناختیش تفسیر کنی حالا دیگه خودتی و خودت ...خ و د ت
وقتی گریه میکنی همه نگران میشن و میخوان هر جور شده بفهمند که واسه چی داری گریه میکنی و اونوقت کاری کنند که گریه نکنی
یه لبخند کوچولو که میزنی کلی برات ذوق میکنند و از خوشحالیت خوشحال میشن
وقتی حرف میزنی اینقدر لذت میبرند که انگار تا حالا هیچی نشنیدند
اگه نتونی راه بری همیشه کسی هست که راهت ببره و پا به پات بیاد
اگه زمین بخوری همیشه کسی هست که دستت رو بگیره و بگه یا علی
آره .. اینا همه هست اما اون وقتی که تازه پاهای کوچولوت رو توی این دنیا گذاشتی و با دستهای کوچیکت زندگی رو ، دنیا رو لمس کردی …حالا چی ؟
گاهی اینقدر دلت میگیره که اشکات هم کم میاد ؛ اما کسی نیست که بخواد بدونه چی شده
گاهی اینقدر خوشحالی که دلت میخواد یه عالمه بخندی و به هر کی میرسی بگی که چقدر خوشحالی اما کسی نیست…
گاهی یه دنیـــــــــــــا حرف ریخته تو دلت و تو یه گوش شنوا میخوای اما کسی نیست …
گاهی اینقدر خسته ای که نمیتونی یه قدم دیگه برداری ، گاهی زمین میخوری و حس میکنی دیگه توانی برات نمونده که دوباره بلند شی و دستهای خستت دنبال دستی میگرده که بلندت کنه و بگه یا علی اما کسی نیست …
آره ..حالا دیگه بزرگ شدی
حالا دیگه باید یاد بگیری چطوری زندگی کنی
حالا دیگه باید یاد بگیری زندگی کردن با زنده موندن فرق داره ، حالا دیگه باید بتونی زندگی رو اون طور که شناختیش تفسیر کنی حالا دیگه خودتی و خودت ...خ و د ت